لیکن قضیه را فهمید.او جاسوس آن سیاره بود.لیکن عضو نژاد آلکن ها بود.آلکن ها از انسان ها متنفر بودند و در کشتن آن ها هیچ رحمی نداشتند.آن ها حتا از کاسترک ها هم قوی تر بودند.پادشاه آن ها آبادون بود.لیکن کاسترک ها را تعقیب کردتا جای زندان را فهمید.
فردا کاسترک ها او را به رود خانه انداختند تا بمیرد.مثل اینکه رود ها می دانستند که قرار است فرانکا را در رود پرت کنند.برای همین طوفان بپا کردند تا او را قرق کنند.گریه ی فرانکا طوفان را آرام کرد.کاسترک ها دست بسته او را در دریا انداختند و رفتند.بهترین فرست برای لیکن بود تا او را بروباید.اما ناگهان میرانا ظاهر شد.لیکن جاخورد.
وای!وای! چه میشود؟
آیا لیکن می تواند فرانکا را بگیرد یا میرانا؟................ ادامه دارد.
بازی جالبی بود. استقلال تا دقایق آخر جلو بود.
ولی در دقایق اخر سایپا به گل رسید و بازی مساوی شد.
نمی دانم چرا؟ولی کلا خراک استقلال هست که دقایق آخر گل بخوره.هه هه!
جالب بود ها.
من عضو گروه تبلیغاتی شاتلم نیستم.ولی باور کنید از هر اینترنتی که توی ایران هست بهتره.یک جشنواره دارد که gig را نصف قیمت می دهد.
تازه اگر مشتری چند ساله اش باشی موقع تولدت gig رایگان می دهد.
شهر ورجیسی یکجای با صفا در یکی از کشور های قطبی است.جمعیت این شهر بسیار است و پایتخت این کشور است.پسری در این شهر پسری زندگی می کرد به اسم فرانکا.این پسر خیلی شر بود.مادر و پدرش واقعا از دستش زله بودند.این پسر شیشه ماشین می شکست و ....... .تا اینکه یک بار خواب دید.در خواب مردی با قیافه ای وحشت آور جلویش ظاهر شدو گفت:اگر دست از این کار هایت بر نداری ما دنیا را فرا می گیریم.
فرانکا از خواب پرید. خیلی ترسیده بود.اما اهمیت نداد.فردا در هین سنگ زد به ماشین ها و مردم آزاری سنگی که فرانکا پرتاب کرده بود به
رنگ آبی در آمد ومستقیئ به زمین خورد.دود آبی رنگ عجیبی آنجارا فرا گرفت.به نظر فرادکا 2 ساعت بود ولی 30 دقیقه بیشتر طول نکشید تا او به سیاره ای عجیب و مه آلود رسید.همان مرد که در خوابش آمده بود آمد جلو.گفت: خوب در دام من افتادی.به تو هشدار دادم ولی گوش ندادی.فرانکا گفت:تو کی هستی؟گفت:م دیو گیریل هستم.سلطان کاسترک ها.ما در سیاره پیک دفر آسمان سوم هستیم.فرانکا گفت:چی؟آسمان سوم!
دیو گیریل گفت:مطمئن باش که هیچ کس نمی تواند تو را نجات دهد.
دیو گیریل گفت: افراد این پسر را به زندان ببرید.
:نه نه نه نه نه نه؟............................. ادامه دارد.
مواد لازم : (مقدار) تعداد:
شیر پاستو ریزه 1لیوان
نشاسته ذرت 1قاشق غذا خوری
شکر 1قاشق غذا خوری
پودر کاکائو 1قاشق غذا خوری
روش درست کردن : مواد خشک را با هم مخلوط کرده سپس شیر را اضافه می کنیم روی حرارت قرار داده و آرام آرام هم می زنیم تا خودش را بگیرد
سپس درون ظرف شیشه ای ریخته در یخچال می گذاریم تا خنک شود.
آیا تا به حال به دوستت توهین کردی؟ازش عذرخواهی کردی؟خیلی حس خوبی داره وقتی ازش عذر می خواهی. ولی برعکس وقتی دلش را
می شکنی عذاب وجدان می گیری.واقعا آیا دلت می آید؟
می خواهم خوب به حرف هایم فکر کنی. اگه بخوای هرجوری شده دلش را به دست میاری اگر هم دیگر دوسش نداری معذرت خواهی کن بعد ازش
جدا بشو.